English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5072 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
national component U هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
joint operations U عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
service element U عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
joint petroleum office U دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
armed services U قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
military services U نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
transient forces U نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
armed forces U نیروهای مسلح
services U نیروهای مسلح
armed forces courier U پیک نیروهای مسلح
armed forces police U دژبان نیروهای مسلح
joint U مشترک بین نیروهای مسلح
joint exercise U تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
joint servicing U دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
contingencey forces U نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
service component U نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
national infrastructure U سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
armstrong U سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
transfer order U دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
component forces U نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
polarities U بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است
polarity U بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است
operational U قابل استفاده مربوط به عملیات
deformation work U عملیات مربوط به تغییر شکل
cryptologistics U امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
batches U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batch U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
barrier forces U نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
fire coordination line U خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
national command U یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
joint U نیروهای مشترک عملیات مشترک
watershed management U کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
framing U یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
anodize U روش ساخت و عملیات مربوط به الومینیوم و الیاژهای ان توسط اکسیداسیون اندیک
event driven U برنامه کامپیوتری یا فرآیند که هر مرحله اجرا مربوط به عملیات خارجی است
civicism U اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
assigned forces U نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
package forces U نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
which one U کدام یک کدام یکی
psychological U عملیات روانی مربوط به روانشناسی روانشناسی
demarkation line U خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
regional forces U نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
state U کشوری
states U کشوری
civilians U کشوری
state- U کشوری
civilian U کشوری
civic U کشوری
stating U کشوری
vernaculars U کشوری
vernacular U کشوری
civil U کشوری
stated U کشوری
any U کدام
which U کدام
wherefrom U از کدام
ilka U هر کدام
what U کدام
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
states U ایالت کشوری
state- U ایالت کشوری
civil servants U مستخدم کشوری
stating U ایالت کشوری
civil servant U مستخدم کشوری
stated U ایالت کشوری
civil department U تشکیلات کشوری
state U ایالت کشوری
intrastate U درون کشوری
Civil Service U خدمات کشوری
civil defence service U خدمات کشوری
whichever U هر کدام که هریک که
whichsoever U هر کدام که هریک که
which way are you going? U از کدام راه
what instrument can you play? U کدام ساز را ...
On what day? U در کدام روز؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
airspace [over a country] U فضای هوایی [در کشوری]
to export something [from / to a country] U صادر کردن [به یا از کشوری]
civic d. U محرومیت از حقوق کشوری
theonomy U کشوری که خداپادشاه ان باشد
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
Pick, what you like [want] ! U هر کدام را می خواهی بردار!
what is your preference U کدام را میل دارید
Which of your tunes shall I dance?. <proverb> U به کدام سازت برقصم ؟.
which way [to go] ? U به کدام طرف [برویم] ؟
Whichever she chooses . U هر کدام را که انتخاب کند
boycotts U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotted U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycott U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
the u states U کشوری که پادشاه داشته باشد
the u kingdom U کشوری که پادشاه داشته باشد
boycotting U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
best governed country U کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
Which bank do you bank with? U با کدام بانک کار می کنید؟
What can one do about it? U چاره کدام است ( چیست ) ؟
What foreign language do you speak ? U با کدام زبان خارجی آشناهستید ؟
ana U ازهر کدام بمقدار مساوی
what is the score U هر کدام چند بازی داریم
Where the hell is he? U او [مرد] کدام گوری است؟
stumping U هر کدام از سه میله عمودی کریکت
None of the boys ( children ) came . U هیچ کدام از بچه هانیامدند
Where is carriage no ...? واگن شماره ... کدام است؟
stumps U هر کدام از سه میله عمودی کریکت
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
to which side do I have to turn? U به کدام طرف باید بپیچم؟
Which bank do you bank with? U در کدام بانک حساب دارید؟
stumped U هر کدام از سه میله عمودی کریکت
whichever is the sooner U هر کدام که زودتر رخ بدهد [قانون]
stump U هر کدام از سه میله عمودی کریکت
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
naturalizing U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalizes U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalize U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalising U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalises U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
to refuse somebody entry [admission] U اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
High Commissioners U نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
High Commissioner U نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
C.A.B U مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
to mandate a territory to a country U منطقه ای را تحت قیمومت کشوری درآوردن
importing U بردن محصولات به کشوری برای فروش
imported U بردن محصولات به کشوری برای فروش
import U بردن محصولات به کشوری برای فروش
centumvir U عضومحکمه کشوری که مرکب ازصد تن بود
C.A.B.s U مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
banana republic U کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
banana republics U کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
closed sea U دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
opener U هر کدام از دو توپزن اول بازی کریکت
Which bus goes to the town centre? U کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
Which is the best way to Tehran ? U بهترین راه به تهران کدام است ؟
What foreign language do you know? U کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
What's your insurance company? U شرکت بیمه شما کدام است؟
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
the open door U ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
development aid volunteer U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
postliminy or minium U حق دوباره یدست اوردن امتیازات و حقوق کشوری
self supporting country U کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
aid worker U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
irregular U نیروهای نامنطم
lateral forces U نیروهای عرضی
army forces U نیروهای زمینی
ground forces U نیروهای زمینی
blue forces U نیروهای ابی
army of occupation U نیروهای اشغالی
blue forces U نیروهای خودی
irregular forces U نیروهای چریکی
irregular forces U نیروهای نامنطم
battalion U نیروهای ارتشی
battalions U نیروهای ارتشی
differential forces U نیروهای دیفرانسیلی
garrison forces U نیروهای پادگانی
opposing forces U نیروهای متخاصم
naval forces U نیروهای دریایی
nuclear forces U نیروهای هستهای
political forces U نیروهای سیاسی
component forces U نیروهای مولفه
combined forces U نیروهای مرکب
forces of production U نیروهای تولید
services U نیروهای سه گانه
combat forces U نیروهای رزمی
market forces U نیروهای بازار
friendly forces U نیروهای خودی
frontalier U نیروهای مرزی
screening forces U نیروهای پاسیور
enemy forces U نیروهای دشمن
Which is the odd one out? <idiom> U کدام نسبت به همه در گروه نامشابه است؟
Recent search history Forum search
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
2تعریف فونتیک چیست؟
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1life cycle ceremonies
1او ابر مرد تاریخ کشوری ما بود
1It's not business to you
1ٌٌwich road user has caused a hazard?
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com